نویسنده: دکتر حمید ولی زاده(1)



 

 

چکیده:

جمال الدین محمد بن محمد بن حسن معروف به ابن نباته مصری، شاعر، نویسنده، محقق و مترسل در سال 686 ق. در قاره دیده به جهان گشود و در سال 715 هـ ق. به شام رفت. وی در شام اقامت گزید و بزرگان آنجا از جمله مؤید عماد الدین اسماعیل (ابوالفداء) را مدح کرد و سپس در سال 761 هـ ق. به قاره بازگشت و در سال 768هـ ق. همانجا چشم از جهان فرو بست. ابن بناته از جمله شاعران بزرگی است که در اشعار خود از شواهد قرآنی بسیار زیادی- چه به صورت لفظی و چه به صورت معنوی و چه به صورت ضمنی- بهره مند شده است. وی شاعری توانا و برجسته در به کار بردن آیات قرآنی است، به طوری که می توان گفت در این زمینه کم نظیر است. وی اگر چه از نظر مذهبی از پیروان اهل سنت است، ولی از شیعیان با احترام یاد می کند و به اهل بیت ارادت می ورزد. با همه توجهی که به قرآن و مفاهیم مذهبی دارد، مجون سهم قابل توجهی از شعر او را به خود اختصاص داده است. وی در مدح پیامبر قصاید فراوانی دارد.
واژه های کلیدی: ابن نباته؛ شواهد قرآنی؛ تقلید؛ پیامبر اکرم(ص)

مقدمه

قرآن کریم، کلام مقدس خداوندی است. قرآن، معجزه ای است که تمامش از آغاز تا انجام، از باء «بسم الله» تا سین « والناس»، حرف به حرف و کلمه به کلمه توسط فرشته خدا بر نبی اکرم(ص) نازل شده، بر دل پاکش(ص) نقش بسته، از دو لب مبارکش(ص) جاری شده و امروز پس از چهارده قرن ما آن را همان سان دربرداریم که به زمان گیرنده وحی، یاران گرامی اش دریافت داشته اند. تواترش قطعی است و تلاوتش عبادت.
قرآن هدایتی است از گمراهی؛ بینایی است از کوری؛ نگهدار است از لغزشها؛ نور است در تاریکی؛ روشنی است در حوادث؛ نگهدار است از هلاکت ، و رهنمای از گمراهی است. انسان را از دنیا به آخرت می رساند. در آن، کمال دین، نهاده شده است. کسی از قرآن روی نگرداند مگر آنکه به سوی آتش باشد. ظاهر قرآن، زیبا و باطن آن پر ژرفاست. [محمود رامیار؛ تاریخ قرآن، ص 2] قرآن کتابی است که خداوند آن را سیراب کننده تشنگان علم، بهار دلهای فقیهان و دانشمندان و آخرین مقصد نیکان و پاکان قرار داده است. [نهج البلاغه، خطبه 198] هیچ کتابی دینی در جهان نیست که چون قرآن بر علم و دانش اندوزی تشویق کند و تکیه بر تقوا و فضیلت و کرامت انسانی کند. با «اقرأ» آغاز می کند و در «کمال» به پایان می برد.
قرآن با نامهای زیادی در خود قرآن یاد شده است که از آن جمله است: صحف، فرقان، ذکر، کتاب، حکمت، آیات، احسن الحدیث، امام مبین، ام الکتاب،؛ امر، ایمان، برهان، بشری، بشیر، بصائر، بلاغ، بیان، بینه، تبصره، تبیان، تذکره، تنزیل، تفصیل، حبل، حدیث، حکم، حکیم، حق، حق الیقین، ذکر الحکیم، ذکر مبارک ذکری، ذی الذکر، رحمه، روح، شفاء، صحف مکرمه، صحف مطهره، صدق، صراط مستقیم، عدل، عربی، عروه الوثقی، عزیز، عجب، علی، فصل، قرآن حکیم، قرآن عظیم، قرآن کریم، قرآن مبین، قرآن مجید، القصص، قیم، کتاب الله، کتاب حکیم، القول، کتاب عزیز، کتاب مبین، کریم، کلام الله، کوثر، مبارک، مبین، متشابه، مثانی، مجید، مرفوعه، مصدق، مطهره، مفصل، مکرمه، مهیمن، موعظه، نبأ، النجوم، نذیر، نعمه، نور، هادی، هدی و وحی. [محمود رامیار؛ تاریخ قرآن، ص 32]
قرآن مجید کتابی است کامل، و مشتمل است بر هدف کامل انسانیت که آن را به کامل ترین وجه بیان می کند؛ زیرا هدف انسانیت که با واقع بینی سرشته شده است، در واقع، خود، جهان بینی است و قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد.
یکی از مهم ترین جنبه های اعجاز بیانی قرآن- که اخیراً بیشتر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته- نظام آهنگ واژگانی آن است. این جنبه، چنان زیبا و شکوهمند است که عرب را ناچار ساخت از همان روز نخست اقرار کند که کلام قرآن از توانایی بشر خارج است و تنها می تواند سخن خداوند باشد نظم آهنگ واژگان قرآن، نغمه ای دلکش و نوایی دل پذیر پدید می آورد؛ نوایی که احساسات آدمی را بر می انگیزد و دل ها را شیفته خود می کند. نوای زیبای قرآن برای هر شنونده ای، هر چند غیر عرب، محسوس است. چه رسد به این که آن شنونده، عرب باشد. در نثر، چه مرسل و چه مسجع، چنین سلاست و روانی و حلاوتی که در قرآن مشهود است، سابقه نداشت و در بهترین نثرهای عرب عیب هایی یافت می شد که از سلاست و روانی ترکیب آن می کاست و امکان نداشت مثل قرآن، قابل ترتیل باشد. بر این اساس، هیچ جای شگفتی نیست که عرب، در گمان خود کمترین لقبی که به قرآن داده بود، این باشد که این سخن، شعر است و اگر شعر نباشد سحر است و افسون! و این گفتار خود حیرت زدگی عرب در قبال سخن شکوهمند و بدیع قرآن را نشان می دهد، سخنی که از جلال و شکوه نثر، چیزی فراتر دارد و از جمال و حلاوت شعر، مایه ای افزون تر. عجیب این است که کلام خود پیغمبر که قرآن بر زبان او جاری شده است، با قرآن متفاوت است. از رسول اکرم سخنان زیادی به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقی مانده است که در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوی قرآن ندارد. این خود بیانگر این نکته مهم است که قرآن و سخنان فکری پیغمبر از دو منبع جداگانه است.
امام علی(ع) از حدود ده سالگی با قرآن آشناست. او حافظ قرآن بود و همیشه قرآن را تلاوت می کرد. شبها که به عبادت می ایستاد با آیات قرآن خوش بود. با این وضع اگر سبک قرآن قابل تقلید می بود، این امام همام با آن استعداد بی نظیر در سخنوری و فصاحت و بلاغت که بعد از قرآن نظیری برای سخنش نمی توان یافت، می بایست از سبک قرآن پیروی کند و خود به خود خطابه هایش به شکل آیات قرآن باشد، اما می بینیم سبک قرآن با سبک امام علی(ع) کاملا متفاوت است.

ابن نباته مصری

از جمله شاعران بزرگی که در اشعار خود از شواهد قرآنی بسیار زیادی- چه به صورت لفظی و چه به صورت معنوی و چه به صورت ضمنی- بهره مند شده است، ابن نباته مصری است. وی شاعری توانا و برجسته در به کار بردن آیات قرآنی است؛ به طوری که می توان گفت در این زمینه کم نظیر است. وی در مدح پیامبر قصاید فراوانی دارد.
جمال الدین محمد بن محمد بن حسن معروف به ابن نباته مصری، شاعر، نویسنده، محقق و مترسل در سال 686 هـ ق. در قاهره دیده به جهان گشود و در سال 715 هـ ق. به شام رفت. و در آن محل اقامت گزید و بزرگان آنجا از جمله مؤید عماد الدین اسماعیل (ابوفداء) را مدح کرد و سپس در سال 761 هـ ق. به قاهره بازگشت و در سال 768هـ ق. همانجا چشم از جهان فرو بست . [مجد الأفندی؛ الموشحات المشرقیه و أثر الأندلسی فیها، ص 187] بر این اساس می توان مراحل زندگی او را چنین تقسیم بندی کرد:
1- از زمان تولد تا جوانی یعنی تا 30 سالگی، که در مصر بود و در این مدت به کسب علم و ادب و حدیث و فقه در حضور اساتید بزرگ پرداخت. همچنین به مطالعه شعر و نیز رسایل قاضی فاضل پرداخت. وی در این بین با تقی بن دقیق العید و بهاء الدین بن نحاس نحوی و علم الدین قیس بن سلطان الضریر ارتباط داشت. ابن نباته از دوره نوجوانی به شعر سرایی پرداخت. [عمر فروخ؛ تاریخ تاأدب العربی، ج3، ص 794]
2- بخشی از مرحله جوانی تا اوایل کهولت که در شام گذراند و به شعر سرایی پرداخت. این مرحله، مرحله نشاط و فعالیت او بود که بیشتر آن را در دمشق و حماه گذراند و در حماه به
3- حاکم آن یعنی ابوالفداء پیوست و در مورد او اشعار زیادی سرود.
4- مرحله پیری که در مصر بود و در اواخر عمر به نوعی جنون مبتلا شد و در همانجا درگذشت. [جودی الرکابی؛ الأدب العربی من الانحدار إلی الازدهار، ص 185]
ابن نباته که از مشهورترین شاعران دوره ممالیک بود. او قصیده هایی با الفاظی لطیف و دلنشین و معانی زیبا سرورده است؛ تا جایی که ادبای معاصر او همچون صلاح الدین صفدی (متوفای 764 هـ ق) از وی تقلید کرده اند. او مجموعه مدایحی در مدح پیامبر اکرم(ص) دارد که ارزش آن از مدایح شاعران پس از او کم نیست. از ویژگی های برجسته شعر ابن نباته مصری، لطافت الفاظ و توریه های نیکو و اقتباس از قرآن کریم و حدیث و همچنین استفاده از اصطلاحات علمای نحو، عروض، فقه، تصوف و فلسفه با عنایت به اصطلاحات شیعه است. او قصاید کوتاه و بلند زیادی در اغراض مدح، رثا، خمر، نسیب، غزل و وصف طبیعت دارد. [عمر فروخ؛ تاریخ الأدب العربی، ج3، ص 796] نثر او نیز فصیح و روان است که بیشتر در این زمینه از قاضی فاضل تقلید کرده است. [اکبر بهروز؛ تاریخ ادبیات عرب، ص 271] ابن نباته از امرؤالقیس، متنبی، طغرایی، ابو تمام و بوصیری تأثیر زیادی پذیرفته است و این تأثیر تا سر حد تقلید کشیده شده است. اشعار او پر از اصطلاحات نحوی، عروضی و بدیعی است و با توجه به آگاهی وافر او از قرآن، از شواهد قرآنی زیادی بهره برده است. وی اگر چه از نظر مذهبی از پیروان اهل سنت است، ولی از شیعیان با احترام یاد می کند و به اهل بیت ارادت می ورزد. با همه توجهی که به قرآن و مفاهیم مذهبی دارد، مجون سهم قابل توجهی از شعر او را به خود اختصاص داده است. [ابوالحسن امین مقدسی؛ مقاله درآمدی بر شعر ابن نباته، ص 33، مجله علمی پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، پاییز 1379، شماره 155، دوره 43]
ابن نباته مصری بر سر پیشوایی شعر در آن روزگار رقابت کرده و در تمام ابواب شعر وارد شده و در صناعت لفظی، لقب «امیر الأدباء» را اخذ کرده است. [احمد ترجانی زاده؛ تاریخ ادبیات عرب، ص 245] ابن نباته را «امیر الشعرای مشرق» نیز نامیده اند. او با سفر به نقاط مختلف و حضور در دربار امیران، شرایط متفاوت اجتماعی را به طور کامل احساس کرده است، ولی سرانجام دوباره به مصر باز گشته و پایان عمرش را در آغوش وطن خود سپری کرده است تا در نهایت پس از 82 سال در سال 768 هـ ق. در آنجا جان سپرد. [ابوالحسن امین مقدسی؛ مقاله درآمدی بر شعر ابن نباته، ص 35، مجله علمی پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، پاییز 1379، شماره 155، دوره 43]
او شاعری است که به گذشته رو کرده است ولی در گذشته باقی مانده و خود را متعلق به حال و آینده ندانسته است و در یک کلام می توان گفت که دستاوردهای او در دیدگاه ناقدان ادبی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. تقلید، تکرار و بازی با الفاظ عناصر اصلی شعر او را پی ریزی کرده است.
به کارگیری آیات قرآنی در شعر عربی، امر رایجی بوده و هست؛ و علمای بلاغت نام های گوناگونی مانند «اقتباس، اخذ (وام گیری)، تضمین و تأثر» به این پدیده داده اند. همانطور که ذکر شد، آیات قرآنی در اشعار ابن نباته مصری نقش بسیار بزرگی ایفا می کنند؛ و به طور عمده اقتباس ابن نباته از آیات قرآنی به دو گونه بوده است:
1- اقتباس کامل از آیه یا بخشی از آیه با تغییری اندک؛ مثل افزودن یا حذف کلمه ای یا بازسازی ترتیب واژگان جمله. این گونه تصرف به طور معمول با وزن شعری هم ارتباط دارد.
2- فقط اقتباس معنایی؛ ولی به ساختار زبان شاعر و با حفظ واژه ای از آیه. در زیر به ذکر ابیاتی از دیوان وی پرداخته، با عنوان کردن شواهد قرآنی، به تجزیه و تحلیل آنها می پردازیم.
ابن نباته از جمله شاعران اجتماعی است که نسبت به مردم و جامعه دغدغه فکری داشته است. او رنج ها و دردهای هم نوعان خویش را به هیچ وجه فراموش نمی کند و مدام در پی ذکر آنهاست؛ چرا که معتقد است انسان ذاتاً در رنج و سختی آفریده شده است، به همین خاطر از قرآن مدد جسته، گوید:

 

إنسان عینی أعشته مکابده
و إنما خلق الإنسان فی کبد

ترجمه: رنج و درد، چشم مرا ناتوان کرد و انسان در سختی و مشقت آفریده شده است.
شاعر در مصراع دوم، همانطور که مشهود است، از آیه 4 سوره بلد(لقد خلقنا الأنسان فی کبد) بهره مند شده است. وی با ظرافت تمام، عبارت قرآنی را که به صورت تأکید به کار رفته است، با تغییر دادن حرف تأکید، مصراع دوم شعر خود را هم همانند آیه، به صورت تأکید سروده است. بدین صورت که حرف تحقیق «قد» را که برای تأکید به کار رفته است، ذکر نکرده و به جای آن از حرف حصر و قصر «إنما»، که خود حرف تأکید است، استفاده کرده است. و از طرف دیگر، به خاطر تنگنایی در وزن و به ضرورت شعری، به جای جمله معلوم از مجهول استفاده کرده است؛ چرا که خلقت انسان از جانب خداوند برای همگان معلوم است. شاعر در این بیت با ایجاد جناس تام بین «انسان و الانسان» و جناس اشتقاق بین «مکابده و کبد» به زیبایی بیت افزوده است.
مراد از «کبد» در آیه، مشقت و سختی است؛ یعنی به واقع انسان را در رنج و تعب آفریدیم. لذا باید گفت که زندگی انسان مملو از رنج و مشقت است و همین رنج و تعب است که او را به کمال و ترقی سوق می دهد؛ چرا که اگر در مشقت نمی بود برای از بین بردن آن تلاش نمی کرد و اگر تلاش نمی کرد ابواب اسرار کائنات به روی او گشوده نمی شد: (یا ایها الإنسان إنک کادح إلی کدح فملاقیه) [سوره انشقاق، آیه 6] راغب در مفردان گوید: « کبد» به معنای جگر است و «کبد» و همچنین «کباد» به معنای درد جگر است. شایان ذکر است که «کبد آسمان (کبد السماء)» وسط آسمان است و به کبد انسان که در وسط بدن قرار دارد، تشبیه شده است.

و قالت ظنونی فی الشآم ادع لذه
قال لها ما فی الزمان اهبطوا مصرا

ترجمه: حدس و گمان من در شام به من گفت که در شام بمان و از لذتهای آن بهره ببر ولی روزگار حکم دیگری داد و مرا روانه شهر دیگری کرد.
مصراع دوم بیت مذکور به آیه 16 سوره بقره (اهبطوا مصرا فإن لکم ما سألتم) اشاره دارد که می گوید: موسی به بنی اسرائیل گفت: به شهری داخل شوید و در آن مسکن گزینید که در آنجا هر چه بخواهید برای شما خواهد بود. شاعر در این مصراع از قسمتی از آیه استفاده کرده و آن را بدون هیچ تغییری به کار برده است.

یجر خیط الدجی و الفجر أنفسنا
للترب ما لا یجر الحبل من مسد

ترجمه: تاریکی و روشنایی صبحدم، جانهای ما را به سوی خاک روانه می کشد؛ کاری که ریسمان نتواند در بافته شدن از لیف خرما انجام دهد. این بیت به آیه 5 سوره مسد (فی جیدها حبل من مسد) اشاره دارد. مسد یعنی تابیدن، (مسد الجبل مسدا: فتله). مسد ریسمانی است که به قول راغب، از شاخه درخت تابیده شده است. و إمراء ممسوده: زنی را گویند که آشفته خلق باشد. بنابراین معنای آیه چنین خواهد بود: در گردن او (زن ابولهب) ریسمانی از لیف یا شاخه خرماست. (جهنم رفتن این زن، عمل دنیای او را حکایت می کند. او در همان حالی که در دنیا بود، در همان حال هم وارد آتش می شود.) در این بیت صنعت طباق بین «یجر و لا یجر» ملحوظ است.

فما متاعک دنیا
إلا متاع الغرور

ترجمه: ای دنیا! متاع و کالای تو چیزی جز فریفتگی نیست. این بیت برگرفته از آیه 185 سوره آل عمران است که می گوید: (و ما الحیاه الدنیا إلا متاع الغرور) یعنی: زندگی دنیا جز متاع فریفتگی نیست. شاعر در سرودن این بیت خیلی دقیق و فنی عمل کرده است. بدین صورت که آیه شریفه را که یک جمله خبری است در شعر خود به صورت جمله انشایی آورده است و زندگانی دنیوی را که در آیه شریفه ساختار مبتدایی دارد، به شکل منادا آورده و آن را رودروی خود قرار داده و شعر خود را سروده است. او با تکرار لفظ «متاع»، اهمیت امر را بیشتر نشان داده است.

سبحان من دبر أحوالنا
و سخر الشمس لنا و القمر

ترجمه:پاک و منزه است خدایی که نسبت به اوضاع و احوال ما تدبیر کرده و خورشید و ماه را برای ما رام نموده است. این بیت به آیه 2 سوره رعد اشاره دارد که می گوید: (... و سخر الشمس و القمر کل یجری لأجل مسمی) یعنی: خورشید و ماه را رام کرد و به حرکت و نظم، مقهور نمود که هر کدام در وقت خاص به گردش درآید.

تسری سفین الأمانی نحو منزله
فتستوی من أیادیه علی الجودی

ترجمه: کشتی های آرزوها به طرف منزل او در حرکت است و به دستان او بر جودی مستقر می گردد. و یا بیت:

سرت لمغناک من مآربنا
نجائب فاستوت علی الجودی

ترجمه: به خاطر نیاز ما، افراد بزرگواری قصد منزل تو را کرده و سپس بر کوه جودی استقرار یافتند. این بیت به آیه 44 سوره هود (و قضی الأمر و استوت علی الجودی) اشاره دارد که کار تمام شد و کشتی بر جودی مستقر گردید. شاعر در مصراع دوم این بیت، قسمتی از آیه را بدون هیچ دخل و تصرفی آورده است. او با این اقتباس به طور ضمنی یادی از حضرت نوح و کشتی او و نیز یادی از کوه جودی کرده است.
«جودی» نام کوهی است که کشتی نوح بر آن نشست. آقای صدر بلاغی در فرهنگ قصص القرآن می گوید: جودی کوهی است در نزدیکی موصل که با کوههای ارمنستان پیوسته است و کردها در جوار آن زندگی می کنند. به همین خاطر کردها آن را به زبان خود «کاردو» یا «جاردو» نامیده اند. سپس وارد زبان عربی شده و معرب آن «جودی» گشته است. کوه جودی دارای دو قله است که آن را «حرت و حویریت» نامیده است. ارتفاع قله اول 17260 پا و ارتفاع قله دوم 16270 پا از سطح دریاست. هاکس در قاموس کتاب مقدس، آن را کوه معروف «آرارات» دانسته است. در فرهنگ عمید نیز برخی آن را «آرات» و برخی دیگر غیر آرارت دانسته اند. نگارنده قاموس القرآن گوید: به هر حال معلوم نیست که جودی همان آرارات بوده باشد که بین روسیه، ترکیه و ایران واقع است؛ ولی در تورات «آراراط» آمده است.

یا ملیحا طرفی به فی نعیم
و فؤادی فی النار ذات الوقود

ترجمه: ای کسی که چشم من به خاطر او خود را در ناز و نعمت می بیند حال آنکه دلم در آتشی پرهیزم گرفتار است! ابن نباته در سرودن این بیت به آیه 10 سوره آل عمران (اولئک هم وقود النار) اشاره دارد که می گوید: آنها هیزم آتش هستند؛ و نیز به آیه 24 سوره بقره (فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجاره) اشاره دارد که می گوید: بترسید از آتشی که خوراک و هیزم آن، مردم و سنگها هستند. شاعر در سرودن دو بیت زیر نیز از آیات مذکور اقتباس کرده است:

فإنها بالخصام نار
وقودها الناس و الحجاره

فیها لها فی الصفات نار
وقودها الناس و الحجاره

«وقود» به معنای هیزم و مانند آن است که وسیله آتش افروزی است. و نیز مصدر است که به معنای افروخته شدن است ولی با این معنا در قرآن مجید به کار نرفته است.

لا تسئل عن مسیل دمعی بخدی
قتل الدمع صاحب الأخدود

ترجمه: از مسیر جریان اشک من بر صورتم نپرس که اصحاب گودال اشکها را خشکاند. این بیت به آیه 4 سوره بروج (قتل اصحاب الأخدود) اشاره دارد که می گوید: اصحاب گودال هلاک شدند.
بنا به گفته راغب، خد و اخدود به معنای گودالی مستطیل و عمیق است که جمع آن هم أخادید است. به نظر راغب، اصل آن معنای رخسار است و استعمال آن در معنای گودال، استعاره است. امام علی(ع) نیز آن را هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع در خطبه های مبارکشان آورده اند: (أضرع الله خدودکم) [نهج البلاغه، خطبه 163] ترجمه: خدا چهره هایتان را خوار بگرداند. و نیز در جایی دیگر که در صفت طیور آمده است: (التی أسکنها أخادید الأرض) یعنی آنهایی را که در گودالهایی زمینی اسکان داده است. [نهج البلاغه، خطبه 163]

جمیعنا فی عشقک البادی
سواء العاکف و البادی

ترجمه: عشق به تو از جانب همه ما، خواه مقیم و خواه مسافر، واضح و آشکار است. شاعر در سرودن این بیت نیم نگاهی به آیه 25 سوره حج (و المسجد الحرام الذی جعلناه للناس سواء العاکف فیه و الباد) دارد که می گوید: مسجد محترمی که آن را برای مقیم و مسافر به طور یکسان قرار داده ایم. در این بیت بین «البادی» در مصراع اول و «البادی» در مصراع دوم، جناس تام وجود دارد که شاعر با ذکر هماهنگ و متناسب آن به حق توانسته است از عهده کار برآید و حق آیه مبارکه را ادا نماید. مراد از عاکف در این آیه و همچنین در بیت مذکور، کسی است که در مکه ساکن و ملازم باشد؛ و بادی آن است که از کنار آید و ظاهر شود.

خیلانها فی جنه
و لیاسهم فیها حریر

و نیز:

و وصل معذبی جنات عدن
لباس فیه صم کالحریر

ترجمه: موجود خیالی او در بهشت است و لباس آنها از جنس حریر است. کسی که مرا در این دنیا شکنجه می دهد در واقع بهشت را بر من ارزانی می دارد که در آن لباسهایی از جنس حریر است. شاعر این دو بیت را با اقتباس از آیه 23 سوره حج (یحلون فیها من أساور من ذهب و لؤلؤا و لباسهم فیها حریر) سروده است که می گوید: در آنها با دستبندهایی از جنس طلای مخصوص و مروارید مخصوص مزین شوند و لباسشان در آنجا حریر مخصوصی است. شاعر در بیت اول، عبارت قرآنی را بدون هیچ دخل و تصرفی آورده است؛ ولی در بیت دوم با اندکی تغییر آن را به صورت جمله تشبیهی درآورده است.

جاها و مالا کما عودن من قدم
إنسان من لم یکن من قبل مذکورا

ترجمه: تو از قدیم انسان را به آن جاه و مقام و مال و نعمتی که از پیش ذکر نشده بود، عادت دادی. این بیت به آیه 1 سوره دهر (هل أتی علی الإنسان حین من الدهر لک یکن شیئا مذکورا) اشاره دارد که گویای این است که: مواد بدن انسان از اول در عالم بوده و هست؛ ولی روزگارانی گذشت که انسان شیء معلومی در جهان نبود و چیزی یاد شده به شمار نمی رفت.

ذذا غیر الدهر حسن الذوات
فحاشا محاست ذات العماد

ترجمه: اگر روزگار زیانی ها و خوبی ها را دگرگون سازد، ممکن نیست محسنات آن بنای ستون دار (ذات العماد) را تغییر دهد. «عماد» به معنای ستون است که به معنای ابنیه نیز آمده است که در ای صورت مفرد آن «عماده» می باشد. محاسن هم جمع مکسر «حسن» است؛ این جمع برای «حسن»، بر خلاف قیاس صرفی است. این بیت با اشاره به آیات 6 و 7 و 8 سوره فجر (ألم تر کیف فعل ربک بعاد إرم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد) سروده شده است که می گوید: آیا ندانستی که پروردگارت با قوم عاد و با آن بنای ستون دار که نظیر آن در سرزمین ها ساخته نشد، چه کرد؟ (البته به احتمال قوی، «العماد» در این آیه به معنای «کاخهای بلند» است.)

فلله لطف لدیهم یقول
ذلک حشر لدینا یسیر

ترجمه: خداوند نسبت به آنها لطف دارد که می گوید: این، جمع آوری خلق است که بر ما سهل و آسان است. این بیت اقتباسی از آیه 44 سوره «ق» (یوم تشقق الأرض عنهم سراعا ذلک حشر علینا یسیر) می باشد. آیه شریفه بیانگر این است که: روزی که زمین به سرعت از احاطه بر آنها بشکافد و این جمع آوری خلق بر ما سهل و اسان باشد. در این بیت هر چند که حرف لام زیاد تکرار شده است ولی در سلاست بیت هیچ ثقالت و سنگینی وارد نکرده است.

فلا تقرنوه بالخلیلی آکلا
فحاشکم أن تقرنوا لمن بالأذی

ترجمه: شما در حالی که خودتان آن را می خورید به همراهان من نسبت ندهید. از شما بعید است که منت نهادن را با کار ناپسند همراه سازید. این بیت با اشاره به آیه 264 سوره بقره (لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الأذی) سروده شده است. می گوید: صدقات خود را با منت گذاردن و کار ناپسند باطل نکنید.

من لم تکن فی الزمان ماجاه
فما له قوه و لا ناصر

ترجمه: هر کس در این روزگار، تو پناهگاه او نباشی، نه قدرتی د ارد و نه یاوری. این بیت با اقتباس از آیه 10 سوره طارق (فما له من قوه و لا ناصر) سروده شده است. شاعر این آیه را در شعر خود با اندکی تغییر آورده است و علت آن، تنگنایی در وزن و ضرورت شعری می باشد؛ بدین بیان که وی حرف جز «من» را که زاید است ولی از طرفی، معنای تأکید می دهد، حذف کرده است.با این توصیف، معنای آیه چنین است: او هیچ توان و هیچ یاوری ندارد.

و لی سماء لهاه
فهل تری من فطور

سقف زبان کوچک از آن من است آیا اختلال (یا شکافی) در خلق خدا می بینی؟ این بیت به آیه 3 سوره ملک (فارجع البصر هل تری من فطور) اشاره دارد که می گوید: بار دیگر نگاه کی آین اختلالی (یا شکافهای) در خلق خدا می بینی؟ راغب، «فطور» را به معنای اختلال و سستی گرفته است و اقرب گفته که جمع فطرت و به معنای شکافهاست.

هو المرتقی السبع الطباق إلی مدی
لجبریل عنه موقف متأخر

ترجمه: او از هفت آسمان تا آنجا پیش می رود که جبرئیل در محلی بعد از او قرار می گیرد. این بیت با اقتباس از آیه 3 سوره ملک (الذی خلق سبع السموات طباقا) سروده شده است. «طباق» به معنای مطابقت و ظاهرا مراد از آن، بودن بعضی بالای بعضی دیگر است. آن را مشابهت نیز گفته اند. «طباقا» حال برای «سموات» است. برخی آن را جمع «طبق» دانسته اند. مثلا در آیه شریفه نیز: (ألم تروا کیف خلق الله سبع السموات طباقا) [سوره نوح، آیه 15] معنای آن چنین است: آیا ندیدی که چگونه خداوند هفت آسمان را طبقاتی (منظم) خلق کرد.

خلیلی عن حال المحبین سل فما
ینیک بالأحوال مثل خبیر

ای دوست من! از احوال دوستداران بپرس؛ چرا که به تو کسی همچون مخبر دانا از اوضاع و احوال دوستان خبر نمی دهد. شاعر این بیت را با اقتباس از آیه 14 سوره فاطر (و لا ینبئک مثل خبیر) سروده است که می گوید: احدی به تو مثل مخبر دانا خبر نمی دهد. معنای این آیه در المیزان چنین آمده است: تو را از حقیقت امر، مخبری مثل مخبر دانا خبر نمی دهد.
شاعر در این بیت، آیه شریفه را با اندکی دخل و تصرف ذکر کرده است؛ بدین صورت که به جای حرف نفی «لا» از حرف نفی « ما» استفاده کرده است که معمولا به زمان مضارع ملموس دلالت د ارد و به جای فعل «ینبئک» که در باب تفعیل است از «ینبئک» در باب افعال استفاده کرده است. همچنین عبارت «بالأحوال» را زیاد آورده است که در آیه شریفه محض ایجاز ذکر نشده است.

کلما جال لحظها تری الناس
سکاری و ما هم بسکاری

ترجمه: هر گاه چشمش را می گرداند مردم را مست می بیند حال آنکه آنها مست نیستند. شاعر در این بیت، قسمتی از آیه 2 سوره حج (... و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری و لکن عذاب الله شدید) را بدون هیچ دخل و تصرفی ذکر کرده است. ترجمه آیه چنین است: مردم را در حالت مستی می بیند در حالی که مست نیستند و عذاب خداوند سخت است.
«سکاری» مفردش «سکران» به معنای مست می باشد.

و لقد أدرت علی المسامع قهوه
فی الجب کان مزاجها کافورا

ترجمه: تو از روی محبت در مقابل دیدگان ما قهوه ای را که طبعش به رنگ و بو کافور بود، گرداندی. این بیت با استناد به آیه 5 سوره انسان (إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها مافورا) سروده شده است. ترجمه آیه چنین است: نیکوکاران در بهشت از شرابی نوشند که طبعش به رنگ و بو و طبع کافور است. «مزاج» مصدر و به معنای ممزوج است، یعنی آنچه به شراب اهل بهشت آمیخته شده است. در مورد «کافور» نیز در اقرب الموارد چنین آمده است که آن عطری است که از درختی که در جبال هندوچین است، به دست می اید. رنگ کافور ابتدا قرمز است و سپس با تصعید، سفید می شود. و اگر «عینا» را بیان کافور در نظر بگیریم، نتیجه، آن می شود که کافور چشمه ای در بهشت است.
ذو حسام مدرب لم یدع فی
جانب الشام للعدی دیارا

أعجل الکافرین ابلفتک عن أن
یلدوا فیه فاجرا کفارا

ترجمه: او صاحب شمشیر ورزیده ای است که از دشمنان کسی را در اطراف شام زنده نگذاشت. کافران را به سرعت نابود کن تا فرزندی بدکار و کافر بر جای نگذارند. این دوبیت با استناد به آیات 26 و 27 سوره نوح (و قال نوح رب لا تذر علی الأرض من الکافرین دیارا إنک إن تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا إلا فاجرا کفارا) سروده شده است. ترجمه این دو آیه چنین است: خدایا در روی زمین، احدی از کافران را که ساکن خانه باشد زنده مگذار؛ اگر از آنها هر که را باقی گذاری بندگان پاک و با ایمانت را گمراه می کنند و از آنها فرزندی جز بدکار و فاجر و کافر به ظهور نمی رسد. «دیار» به معنای ساکن دار است. راغب گوید که آن صیغه مبالغه نیست و گرنه گفته می شد: «دوار». طبرسی گوید: «دیار» بر وزن «فیعال» از «دوران» است واصل آن «دیوار» است که در آن «واو» قلب شده و سپس ادغام شده است.

عریت و جوعت الفؤاد فحبذا
مساکن فیها لا تجوع و لا تعری

ترجمه: تو این دل مرا تنها گذاشتی و آن را برهنه ساختی و گرسنه گرداندی؛ چه نیکوست خانه هایی که در آنها، گرسنگی و برهنگی وجود ندارد. این بیت برگرفته از آیه 18 سوره طه (إن لک ألا تجوع فیها و لا تعری) میباشد که می گوید: تو در بهشت گرسنه و عریان نمی مانی.

فلا وزر و لا مفر
یا من شهر سیف الحور

ترجمه: ای کسی که شمشیر بران و درخشان می کشی! آگاه باش که در آن روز هیچ پناه و مفری نیست. «وزر» به معنای سنگینی و ثقل، و به طور مجازی به معنای پناه است.
طبرسی گفته است که اشتقاق آن از «وزر» است. راغب نیز گفته است که «وزر» به معنای سنگینی است و این به علت تشبیه آن به کوه می باشد. بنابر این مطلب طبرسی و راغب هر دو یکی است. ناگفته نماند که «وزر» هم به صورت مصدر و هم به صورت اسم به کار رفته است. این بیت برگرفته از آیات 10- 11- 12 سوره قیامه (یقول الإنسان یومئذ أین المفر کلا لا وزر إلی ربک یومئذ المستقر)می باشد که می گوید: آن روز انسان زشتکار گوید: (ای وای از سختی عذاب) کجا مفر و پناهی خواهد بود؟ هرگز مفری نیست آن روز جز درگاه خدا هیچ آرامگاهی نیست. همچنین این بیت به آیات زیر اشاره دارد: (من أعرض عنه فإنه یحمل یوم القیامه وزرا) [سوره طه، آیه 100] و نیز : (و لا تزرو وازره وزر اخری) [سوره انعام، آیه 164؛ سوره زمر، آیه 7؛ سوره إسراء، آیه 15؛ سوره فاطر، آیه 18؛ سوره نجم، آیه 38] «وازره» و «أخری» صفت نفس هستند. بنابراین معنای آیه چنین است: نفس حامل گناه، گناه نفس دیگری را حمل نمی کند و هر کس گناه خویش را به دوش می کشد.

و ذکر و أجر فی السعاده و التقی
یقولون قد أوتیت سؤلک یا موسی

ترجمه: ذکر و یاد خداوند مایه سعادت و پرهیزکاری است و از این راه، پاداش الهی حاصل آید. آنها می گویند: ای موسی آنچه خواستی به تو عطا گردید. این بیت به آیه 36 سوره طه (قال قد أوتیت سؤلک یا موسی) اشاره می کند که گویای این است که ای موسی آنچه خواستی به تحقیق به تو عطا گردید. (موسی خواسته بود که خداوند، هارون را یار و شریک وی قرار دهد.)

خاتمه و نتیجه گیری:

1- قرآن مجید کتابی کامل است و مشتمل بر هدف کامل انسانیت می باشد که آن را به کامل ترین وجه بیان می کند.
2- ابن نباته مصری جزو شاعران بزرگی است که در اشعار خود از شواهد قرآنی بسیار زیادی بهره مند شده است.
3- ابن بناته اگر از نظر مذهبی از پیروان اهل سنت است، ولی از شیعیان با احترام یاد می کند و به اهل بیت ارادت می ورزد.
4- ابن نباته در مدح پیامبر قصاید فراوانی دارد.
5- از ویژگیهای برجسته شعر ابن نباته مصری، لطافت الفاظ و توریه های نیکو و اقتباس از قرآن کریم و حدیث و همچنین استفاده از اصطلاحات علمای نحوی، عروض، فقه، تصوف و فلسف ه با عنایت به اصطلاحات شیعه است.
6- ابن نباته در تبیین آیه ای، گاهی آن را در یک بیت و گاهی در چند بیت آورده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- استادیار و مدیر گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان

 


منابع و مآخذ:
1- قرآن کریم
2- ابن نباته المصری؛ الدیوان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
3- الأفندی، مجد؛ الموشحات المشرقیه و أثر الأندلسی فیها، دمشق، دار الفکر، الطبه الأولی، 1999 م.
4- بهروز، اکبر؛ تاریخ ادبیات عرب تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز،1377 هـ ش .
5- ترجانی زاده، احمد؛ تاریخ ادبیات عرب، تبریز، 1348 هـ ش.
6- الخوری الشرتونی، سعید؛ اقرب الموارد، بیروت، دارالعلم، 1964 م.
7- راغب اصفهانی، حسین؛ المفردات، دفتر نشر الکتاب ، چاپ دوم، 1404 هـ ق.
8- رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، چاپ دوم، تهران، چاپخانه سپهر، 1362 هـ ش.
9- الرکابی، جودی؛ الأدب العربی من الانحدار إلی الزدهار، دمشق، دار الفکر، الطبعه الثانیه، 1996 م.
10- شریف رضی؛ نهج البلاغه امام علی(ع)، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات اتقان، چاپ اول، 1380 هـ ش.
11- عمید، حسن؛ فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1363 هـ ش.
12- فروخ، عمر؛ تاریخ الأدب العربی، بیروت،د ار العلم للملابین، الطبعه السادسه، 1997 م.
13- قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، دار الکتاب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371 هـ ش.
14- مجله علمی پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، پاییز 1379، شماره 155، دوره 43 .
منبع:تهیه و تنظیم: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1387)، قرآن و ادب(2) (مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول.